چکیده
ما برای کمک به کادر پزشکی و متخصصین حوزه شنوایی، و به منظور حمایت از ناشنوایان، سوالات احتمالی والدین با فرزندان ناشنوا را مطرح میکنیم و بر اساس شواهد موجود به آنها پاسخ میدهیم. یک تعریف مثبت برای ناشنوایی و کودکان ناشنوا پیشنهاد میکنیم که بر مبنای مطالعات اخیر انتخاب شده است. این مطالعات نشان میدهند که مواجهه زودهنگام کودک با یک زبان تصویری، که در آمریکا همان ASL است، چه قدر حیاتی می باشد و به نقش زبان اشاره در فراگیری زبان، رشد شناختی، و سواد خواندن و نوشتن، میپردازد. برای اینکه والدین بتوانند به درستی و در یک محیط آرام و بدون استرس کودک خود را تربیت کنند باید در خانه از زبان اشاره استفاده کنند، حتی اگر کودک عضو یک انجمن زبان اشاره باشد. این طور نیست که بگوییم سالهای اولیه تولد در یادگیری زبان نقش دارند، ماهها، هفتهها و حتی روزهای اولیه هم مهم هستند. کودکان ناشنوا نمیتوانند منتظر زبانی بمانند که با آن ارتباط برقرار کنند. همهی اعضای خانواده باید هم زمان با کودک شروع به یادگیری کنند. حتی اگر خانواده کمی با زبان اشاره آشنا باشد می تواند به کودک کمک بسیار زیادی بکند. علاوه بر این، یادگیری زبان اشاره به صورت گروهی میتواند یک تجربه ارتباطی خیلی قوی بین کودک ناشنوا و خانواده باشد.
۱- مقدمه
تقریباً ۹۶٪ کودکان ناشنوا در یک خانواده شنوا متولد میشوند. والدین شنوا اغلب اطلاعی در رابطه با بزرگ کردن کودک ناشنوا ندارند و آماده نیستند. (در این متن کلمه ناشنوا به هر سطحی از کاهش شنوایی نسبت داده میشود). آنها نیاز به راهنمایی دارند و برای این کار به پزشک مراجعه میکنند. از طرف دیگر پزشکان نمیدانند که بعد از غربالگری شنوایی چهطور با والدین صحبت کنند. طرز صحبت آنها با والدین بر سلامت شناختی و فیزیکی-اجتماعی کودکان تاثیر بسزایی دارد ( در ادامه بیشتر به این موضوع میپردازیم). هدف از این مقاله آماده کردن پزشکان برای راهنمایی والدین است.
۱.۱. نقطه شروع: دوزبانه-دوحالته
معمولاً کودکان ناشنوا از نظر تحصیلی وضعیت خوبی ندارند، علت اصلی هم نبودن یک پایه زبانی محکم برای برقراری ارتباط است. بسیاری از کودکان ناشنوا در محیطی بزرگ می شوند که در آن زبانهای جایگزین مطلقا نقشی ندارند، یعنی همهچیز صرفا شفاهی است، اما اطلاعات سمعی که آنها از طریق کاشت حلزون یا سمعک دریافت میکنند به معنای دسترسی به یک زبان نیست. بسیار مهم است که از زمان تولد و از همان روزهای اول، کودک در معرض یک زبان قرار بگیرد. مغز انسان طوری طراحی شده است که بتواند زبان را یاد بگیرد- هر زبان طبیعی، حالا این زبان میتواند زبان اشاره یا زبان گفتاری باشد- اما شانس فراگیری کامل زبان اول در سالهای اولیه زندگی بیشتر است و بعد از آن به شدت کاهش مییابد. اگر کودکی بعد از این دوره زمانیِ حساسِ فراگیری زبان اول ناشنوا شود، احتمالاً پایهی لازم برای یادگیری کامل زبان گفتاری را دارد و حداقل از لحاظ زبانی می تواند در یک محیط کاملاً شفاهی از پس خودش بر بیاید. اما در اینجا هدف ما کودکانی هستند که از بدو تولد ناشنوا بوده اند. این کودکان باید زمانی که مغز هنوز انعطافپذیری لازم برای یادگیری زبان را دارد، به طور مرتب در معرض یک زبان قابل فهم قرار بگیرند. اگر در این دوره حساس کودک به یک زبان قابل فهم دسترسی نداشته باشد، ممکن است دچار محرومیت زبانی شود. این کودک با مشکلاتی جدی از جمله تاخیر زبانی، کمبودهای شناختی، مسائل مرتبط با سلامتی و مسائل اجتماعی-روانی مواجه خواهد شد.
بنابراین باید بدون مقایسه زبان اشاره و زبان گفتاری، که امروزه به یک بحث فرهنگی داغ تبدیل شده است، به این موضوع توجه کنیم که عدم دسترسی به زبان یک مسئله پزشکی است که باید به آن پرداخته شود. در واقع مسئله این است: دسترسی به زبان در مقابل محرومیت از زبان. نشریه بینالمللی گوش و حلق و بینی کودکان تمرکز خود را بر پیشگیری، درمان و مراقبت از ناهنجاریهای گوش و حلق و بینی در نوزادان و کودکان، از جمله ناهنجاریهای ارتباطی و زبانی، گذاشته است. هدف این مقاله هم پیشگیری از محرومیت زبانی و عواقب آن است. علاوه بر این کودکان ناشنوایی که نمیتوانند با اطرافیان خود به خوبی ارتباط برقرار کنند بیشتر مورد سوء استفاده قرار میگیرند و احتمال زندانی شدن و بیکار بودن در بزرگسالی برای آنها افزایش مییابد. همهی این عوامل نشانههایی از عدم سلامت است. ما میخواهیم کادر پزشکی را راهنمایی کنیم تا والدین را به گونهای هدایت کنند که کودک بی دلیل دچار ناتوانایی شناختی و دیگر مشکلات مربوط به سلامتی نشود.
به طور خلاصه، گفتار تنها در دسترس برخی از کودکان ناشنوا است، از جمله آنهایی که عمل کاشت حلزونی را انجام دادهاند. در حالیکه زبان اشاره برای همه کودکان ناشنوا مناسب است. حتی کودکان ناشنوا/نابینا هم میتوانند از طریق حس لامسه این زبان را یاد بگیرند. ما مطالعاتی را که در زمینه کاشت حلزون انجام شده است بررسی نمیکنیم. این تحقیقات بسیار گسترده هستند و نشان می دهند که این عمل برای برخی از کودکان ناشنوا موفقیت آمیز بودهاست. نکته قابل توجه در این تحقیقات این است که کاشت حلزون و گفتار- به تنهایی- ضامن فراگیری زبان اول نیست. ممکن است والدین همه کارها را درست انجام دهند، اما هنوز کودک برای یادگیری زبان دسترسی کافی به گفتار نداشته باشد. هیچ کس نمیتواند با اطمینان پیشبینی کند که کاشت حلزون برای کدام دسته از کودکان مناسب است و برای کدام دسته نیست، نتایج این عمل بسیار متغیر است. اگرچه میتوان از مطالعات متفاوتی که در نشریات مختلف منتشر شدهاند به این نتیجه رسید که این عمل موفقیت آمیز است، اما باید به برخی از این نتایج دقت کرد. مثلاً در یکی از تحقیقاتی که از آن به عنوان یک نتیجه موفقیت آمیز برای کاشت حلزون یاد میشود، ۳ تا ۵ سال بعد از عمل کاشت حلزون سطح شنوایی کودک با دیگر همسالان شنوایش مقایسه میشود. در این مقایسه ۲۰٪ تا ۳۶٪ کودکان در چارک دوم (۵۰٪-۲۵٪) و چارک سوم (۷۵٪-۵۰٪) قرار گرفتهاند. درست است که این آمار برای یک ابزار پزشکی تحسین برانگیز است، اما نباید فراموش کرد که ۶۴٪ تا ۸۰٪ آنها از لحاظ سطح شنوایی در چارک اول (۲۵٪-۰) بودهاند. اگرچه این نتایج نشان دهنده عدم دسترسی به زبان اول در بسیاری از کودکان، یا بازتاب استفاده ناقص از زبان است، اما باز هم چنین نتایج آشفتهای قابل قبول نیست. کودکان ناشنوا هم مثل همه کودکان حق دسترسی به زبان را دارند. آنها نباید تنها با زبان ارتباط برقرار کنند، بلکه باید بتوانند در ارتباطات پیچیدهتر هم شرکت کنند. قابلیت شرکت در مکالمههای پیشرفتهتر به کودک اجازه میدهد تا در صحبتهای گروهی، با اعضای خانواده یا دوستان، دخیل شود.
از آنجایی که نتایج عمل کاشت حلزون خیلی متغیر است، فراگیری زبان تنها از طریق گفتار، ریسک بالایی دارد. نباید آنقدر صبر کرد تا نتیجه کاشت حلزون در یادگیری زبان گفتاری مشخص شود. این کار ریسک بالایی دارد. مخصوصاً اینکه اغلب زمانی متوجه مشکل کودک میشویم که خیلی دیر شدهاست و کودک در فعالیتهای مربوط به مدرسه از همسالان خود عقب افتاده است. والدین کودکی که از بدو تولد ناشنواست، نباید به کاشت حلزون به عنوان تنها روش فراگیری زبان اول تکیه کنند. والدین و متخصصین باید بلافاصله بعد از تشخیص، کودک را با زبان اشاره آشنا کنند. آموزش همزمان زبان اشاره و زبان گفتاری، کاملترین روش ممکن است. در نتیجه کودک این شانس را دارد که با یک پایه زبانی محکم سلامت شناختی، موفقیت تحصیلی، و رضایت شخصی خودش را تقویت کند.
رویکرد دوزبانه-دوحالته هیچ خطری ندارد. تنها فرصتهای کودک را افزایش میدهد. افرادی که دوزبانه-دوحالته هستند از لحاظ معنایی کاملاً روان صحبت میکنند و هیچ تداخلی بین زبان اشاره و زبان گفتاری نشان نمیدهند، شاید به خاطر اینکه ابزار صحبت کردن در دو زبان متفاوت است. در واقع استفاده از زبان اشاره، مهارت پردازش همزمان دو زبان را ارتقا میبخشد. کودکان ناشنوایی که از اول از زبان اشاره استفاده میکنند، حتی آنهایی که کاشت حلزون انجام دادهاند، میتوانند مهارتهای پیش از مدرسه را بهتر انجام دهند. یکی از مهمترین این مهارتها توانایی استنتاج و نتیجهگیری است. مهارتی که مبتنی بر یک پایه زبانی قوی است. کودک وقتی میتواند به راحتی بخواند که یک پایه زبانی قوی، شامل دامنه گستردهای از لغات، داشته باشد. کودکی که کلمات زیادی را در زبان اشاره میشناسد، میتواند کلمات زیادی را هم بخواند. فرقی نمیکند کودک کاشت حلزون داشته است یا نه، بارها ثابت شده است که بهترین راه برای پیش بینی دراز مدت رشد مهارتهای خوانش در کودک، پایه زبانی قوی است. نتیجه مطالعات نشان میدهد کودکان ناشنوایی که از زبان اشاره استفاده میکنند، با والدین شنوا یا ناشنوا، نسبت به آنهایی که این توانایی را ندارند از مهارتهای زبانی بیشتری برخوردارند، بهتر میخوانند، بهتر مینویسند، و در تحصیل موفقتر هستند. البته ویژگیهای جغرافیایی-اجتماعی هم در موفقیت تحصیلی نقش دوم را دارند. خلاصه تحقیقات دو دههی گذشته نشان میدهد مهارتهای عمومی زبان، که کودک آنها را از تعاملهای زبانی روزانه به دست میآورد، از بسیاری جهات پایه مهارت خواندن به شمار میآیند. این مهارتها برای کودکانی که با زبان اشاره حرف میزنند عادی است، ولی بسیاری که تنها به زبان گفتاری بسنده میکنند با آنها آشنایی ندارند. کودک ناشنوایی که بهتر میخواند، به عنوان یک ناشنوا درک مطلب قویتری دارد، و به همین ترتیب در آینده از لحاظ شخصی و حرفهای رضایت بیشتری کسب خواهد کرد.
مطالعات دیگر نتیجه گرفتهاند اضافه کردن زبان اشاره منجر به مهارتهای بیشتر زبانی نمیشود. آنها به این نتیجه رسیدهاند که برای اطمینان از نقش زبان اشاره در یادگیری زبان گفتاری باید تحقیقات بیشتری انجام داد. با این حال هیچ شاهدی وجود ندارد که نشان دهد دوزبانه-دوحالته بودن برای رشد کودک زیان آور است. در حالیکه محققین دریافتهاند بخش قابل توجهی از کودکانی که قبل از زبان باز کردن ناشنوا شدهاند، نمیتوانند تنها با تکیه بر کاشت حلزون یک زبان را به عنوان زبان اول به خوبی یاد بگیرند.
اگر کودک ناشنوا با یک زبان گفتاری (شفاهی و/یا نوشتاری) به خوبی زبان اشاره ارتباط برقرار کند، کودک دوزبانه محسوب میشود و از مزایای شناختی دوزبانهبودن بهره میبرد. یکی از مزایای دوزبانه-دوحالته بودن این است که وقتی یک موضوع از طریق دو سیستم حسی دریافت شود، تکراری بودن اطلاعات ورودی منجر به برجسته شدن بیشتر موضوع می شود و به کودک کمک میدهد که یاد بگیرد توجهش را روی چه چیزی معطوف نگاه دارد. اگرچه تحقیقات دربارهی تکراری بودن دادهها، روی نوزادان شنوا انجام شده است، اما دلیلی ندارد که برای ناشنوایان قابل استناد نباشد. در واقع انتظار میرود این یافتهها برای ناشنوایان بیشتر اهمیت داشته باشد، چون جلب توجه کودک ناشنوا مستلزم جلب توجه بصری وی و حفظ آن است. کودک شنوا نمیتواند نشنود، حتی اگر توجه بصریاش منحرف شود، هنوز در معرض اطلاعات گفتاری قرار دارد. اما وقتی که توجه بصری کودک ناشنوا منحرف شود، کسب اطلاعات از طریق گفتار کاهش مییابد، چون کسانی که کاشت حلزون داشتهاند تا حدودی – در درجات مختلف – به لبخوانی تکیه میکنند.
نتیجهای که از این بحث گرفته میشود این است که قرار گرفتن در معرض زبان اشاره از همان روزهای اول بعد از تولد منجر به مهارت بیشتر در هر یک از زبانها میشود. علاوه بر این کودکان ناشنوای دوزبانه-دوحالته می توانند هم در محیطهای شنوا و هم ناشنوا ارتباط برقرار کنند. در نتیجه در بزرگسالی فرصتهای بیشتری در اختیار خواهند داشت و احساس رضایت بیشتری خواهند کرد.
صرفنظر از ابزار زبان ، روابط متقابل اجتماعی نقشی حیاتی در فراگیری زبان اول دارند. خانوادههای کودکان ناشنوا هم باید اشاره کردن را یاد بگیرند، چون روابط اجتماعی متقابل از بدو تولد بخش مهمی از زندگی خانوادگی محسوب میشود. والدین و برخی از پزشکان در این مرحله تردید دارند. گاهی مردم فکر میکنند، چه با کاشت حلزون و چه بدون کاشت، بزرگ کردن کودک ناشنوا تنها از طریق گفتار راحتتر از بزرگ کردن کودک از طریق زبان اشاره است. اگر خانوادهها بخواهند تنها بر گفتار تکیه کنند، باید ساعتهای زیادی از روز را صرف تعلیم کودک کنند و این کار را سالها ادامه دهند. پروتز کاشت حلزونی اطلاعات صوتی را به پالسهای الکتریکی تبدیل کرده و با دور زدن مجرای گوش این پالسها را مستقیماً به حلزون گوش منتقل میکند، اما مغز برای پردازش این اطلاعات آماده نشده است. بنابراین برای اتصال مغز و دستگاه به آموزشهای همهجانبه و متمرکزی احتیاج است. از طرف دیگر در رویکرد دوزبانه-دوحالته خانواده هم باید زبان اشاره را یاد بگیرد، و اگر کودک عمل کاشت حلزونی را انجام داده باشد، یادگیری زبان اشاره به کار توانبخشی اضافه میشود. با این وجود رویکرد اول (فقط گفتار)، برخلاف رویکرد دوم (دوزبانه-دوحالته)، ضامن فراگیری کامل زبان اول نیست. باید با این واقعیت روبهرو شد. نباید به خاطر راحتی چنین ریسکی کرد. اگر شانس با کودک یار نباشد و عمل کاشت حلزون موفقیت آمیز نشود، ممکن است آموزشهای توان بخشی هم کنار گذاشته شوند.
به جای اینکه به خانوادهها القا کنیم یادگیری زبان اشاره ممکن است سخت باشد، بهتر است پزشکان روی این موضوع تمرکز کنند که چهطور زبان اشاره میتواند برای همه خانواده به یک فعالیت مفرح و در عین حال ارزشمند تبدیل شود. با یادگیری زبان اشاره روابط کل اعضای خانواده بهتر میشود و کودک ناشنوا در زندگی خانوادگی دخیل میگردد. این امر نه تنها به کودک این حس را میدهد که شخصیتش شناخته شده است و به آن احترام گذاشته میشود، بلکه به او ابزاری میدهد تا بتواند در محیطهای اجتماعی خارج از خانواده هم به خوبی ظاهر شود. در نتیجه با بزرگ شدن کودک روابط خانوادگی قویتر و نزدیکتر میشوند. از طرف دیگر کودکان ناشنوایی که نتوانستهاند از طریق گفتار و فناوریهای شنوایی به طور کامل به یک زبان دسترسی پیدا کنند ممکن است برای مشارکت در بحثهای خانوادگی مشکل داشته باشند. خیلی از والدین فکر میکنند اگر کودکشان زبان اشاره را یاد بگیرد خانواده شنوای خود را کاملاً کنار میگذارد و به اجتماعات ناشنوایان روی میآورد. این فکر یک مشکل منطقی دارد: هرچه ارتباطات خانوادگی بهتر باشد روابط محکمتر میشوند. در هر حال افراد ناشنوا به اجتماعات ناشنوایان که از زبان اشاره استفاده میکنند گرایش خواهند داشت، بنابراین آنها با خانوادهای که اشاره میکند بیشتر از خانوادهای که با این زبان آشنا نیست ارتباط برقرار میکنند. یکی از دلایلی که کودکان ناشنوا با بزرگ شدن از خانواده دور میشوند، احساس عدم تعلق به خانواده است. این احساس ناشی از عدم مشارکت در بحثهای خانوادگی به خاطر سختیهای روابط منحصراً گفتاری است.
یاد ندادن زبان اشاره به کودک ناشنوا، درست مثل نبستن کمربند ایمنی برای کودک است. مهم نیست چهقدر با دقت رانندگی کنید، نبستن کمربند بیمبالاتی محسوب میشود. در این مورد هم تا زمانی که ضمانتی برای دسترسی کامل به یک زبان از طریق کاشت حلزونی وجود ندارد، فرقی ندارد چه آموزشهای توانبخشی به کودک میدهید.
مطمئناً برای اینکه این مداخلات موفقیت آمیز باشند باید به دیدگاه و نیازهای خانواده توجه کرد. نحوه راهنمایی پزشکان بر سلامت روانی والدین تاثیر خواهد داشت. وقتی والدین، مخصوصاً مادران، نسبت به انتخابهایشان احساس قدرت و اعتماد به نفس داشته باشند، بر کودک ناشنوای خود هم اثر مثبت میگذارند: کودک رشد زبانی، حساسیت احساسی، مهارت خوانش و حل مسئله بهتری خواهد داشت و به دنبال آن انعطافپذیری شناختی و مهارتهای اجتماعی بالاتر و هیجانات ناگهانی کمتری از خود نشان میدهد. پس در نهایت وظیفهی پزشکان این است که خانوادهها را به درستی راهنمایی کنند، و طوری آنها را از خطرات محرومیت زبانی آگاه کنند که به راحتی بفهمند، و در نهایت آن ها را هدایت کنند تا بهترین رویکرد را برای حمایت از سلامت کودکشان انتخاب کنند: رویکرد دوزبانه-دوحالته.
۱.۲. سوال و جوابهای والدین
هامفری و همکارانش معتقدند به محض اینکه مشکل شنوایی کودک تشخیص داده شد، پزشکان و متخصصان باید یادگیری زبان اشاره را به والدین کودک ناشنوا توصیه کنند. هامفری به شش سوال رایج والدین اشاره میکند و به آنها پاسخ میدهد:
۱. بهترین شانس فرزند من برای صحبت کردن چیست؟
۲. وقتی من زبان اشاره بلد نیستم فرزندم چهطور آن را یاد بگیرد؟
۳.اگر فرزندم را فقط با گفتار ( بدون زبان اشاره) بزرگ کنم راحتتر نیست؟
۴. زبان اشاره بر درس خواندن فرزندم اثر بدی ندارد؟ بلاخره دو زبانه بودن برای یک بچه گیج کننده است.
۵. نمیشود صبر کنیم و اگر کاشت حلزون نتیجه نداد به سراغ زبان اشاره برویم؟
۶.زبان اشاره باعث نمیشود فرزندم از من جدا شده و به دنیای ناشنوایان بپیوندد؟
برای جواب این سوالها باید به مقاله هامفری مراجعه کنید. در اینجا ما سوال دوم را انتخاب کرده و یک سری سوالات رایج دیگر هم به آن اضافه کردهایم و براساس تحقیقاتی که انجام شده به آنها جواب دادهایم. امیدواریم این سوال و جوابها به پزشکان متخصص کمک کند تا بتوانند خانوادهها را آگاه کنند. ما از پزشکان متخصص میخواهیم در مشاوره دادن به والدین این نکات را در نظر بگیرند:
- ناشنوایی بیماری نیست، اگرچه ممکن است بر اثر یک بیماری ایجاد شده باشد. کودک مریض نیست و نمیمیرد- بنابراین نباید از ناشنوایی به عنوان یک نکتهی منفی یاد کنیم.
- ناشنوایی دلیل تاخیر در رشد کودک نیست، محرومیت زبانی باعث این مشکل میشود. تا زمانی که کودک ناشنوا در سالهای اولیه زندگی یک پایهی زبانی قوی (از جمله زبان اشاره) به عنوان زبان اول داشته باشد، رشد کودک با سرعت طبیعی خواهد بود.
- امروزه والدین و کودک راحتتر از هر زمان دیگری میتوانند زبان اشاره را یاد بگیرند چرا که ASL، یا زبان اشاره سایر کشورها، بیشتر از قبل به رسمیت شناخته میشود و قابل دسترس است.
تحقیقات شناخته شدهای بر روی کودکان شنوا و ناشنوا انجام شده که نقش دادههای تصویری/حرکتی را در رشد شناختی و زبانی بررسی میکند. امروزه سیستم مراقبت سلامت مدرن بر همدلی تمرکز دارد و آگاه کردن والدین از نکات بالا، به شکل مثبت و خوشبینانه، امری حیاتی است. باید در صحبتها از منفینگریهای ناشی از ناآگاهی ، باورهایی که در رابطه با ناشنوایی وجود دارد اجتناب کرد و در عوض با لحنی مثبت و خوشبینانه، و با تکیه بر بحثهای دقیق علمی، از رشد زبانی و شناختی طبیعی کودک در محیطهای دوزبانه-دوحالته صحبت کرد. سوالاتی که در ادامه میآیند مستحق جوابهایی ژرف و با ملاحظه هستند. ما تا جایی که بتوانیم به طور کامل به این سوالها پاسخ میدهیم، و امیدواریم متخصصین پزشکی کمک کنند تا والدین به تأثیر این پاسخها بر شرایطشان پی ببرند.
۱.۲.۱. وقتی خودم اشاره نمیکنم چه طور به فرزندم یاد دهم؟
هامفری به این سوال اشاره کرده است، اما ما هم آن را تکرار میکنیم چون به سوال بعدی ما مرتبط است. شاید والدین فکر کنند کودکان زبان را کاملاً از آنها یاد میگیرند. اما در واقع آنها زبان را از اجتماعات مختلفی که در آن شرکت میکنند فرا میگیرند – مثلاً در سن پیشدبستانی بیشترین احساس راحتی را با زبان همسالان خارج از خانهی خود میکنند. بچههای دوزبانه میتوانند با هر دو زبان به راحتی صحبت کنند در حالیکه والدین آنها در هر دو زبان روان نیستند. یعنی کودکان میتوانند در این امر از والدین خود پیشی بگیرند. این واقعیت در مورد زبان اشاره هم صادق است: کودکان ناشنوا اشتباهات والدین در زبان اشاره را تکرار نمیکنند. بارِ آموزش زبان اشاره به کودک ناشنوا تنها بر دوش والدین/خانواده نیست، همانطور که مسئولیت آموزش زبان به یک کودک مهاجر تنها بر عهدهی والدین/خانواده نیست. والدین/خانواده باید در اجتماعات ناشنوایان شرکت کرده و کودک را هم به مشارکت در این محیطها تشویق کنند، نه اینکه از گروههای ناشنوا دوری گزینند.
۱.۲.۲. اگر فرزندم زبان اشاره را در اجتماعات ناشنوایان یاد گرفته باشد، من هم باید زبان اشاره را یاد بگیرم؟
جواب کوتاه یک بله محکم است. یاد گرفتن زبان دوم برای بزرگسالان سخت است، اما والدین نباید فراموش کنند که دست کم گرفتن این موضوع چهقدر میتواند مخرب باشد.
کلید رشد زبانی کودک ناشنوا این است که از ابتدا به طور منظم و مکرر در معرض یک زبان قابل دسترس و طبیعی قرار داشته باشد. در این صورت کودک ناشنوا به همهی مزایای زبان دسترسی خواهد داشت. برخلاف زبان گفتاری که تا حدودی یا به طور کامل خارج از دسترس کودک ناشنواست، زبانهای اشاره کاملاً قابل دسترس هستند. نمیتوان به کاشت حلزون برای فراگیری کامل زبان اول اعتماد کرد، پس برای تقویت پایه استفاده از زبان اشاره حیاتی است. چون زندگی خانوادگی بخش بزرگی از تعامل زبانی اولیه کودک را تشکیل میدهد، اعضای خانواده باید علاوه بر صحبت کردن اشاره هم بکنند.
اگر والدین میخواهند محیطی آرام و بدون استرس برای رشد کودک فراهم کنند، لازم است در خانه از زبان اشاره استفاده کنند، حتی اگر کودک آنها در اجتماعات ناشنوایان با زبان اشاره شرکت کند. اشاره کردن به قیّم کودک کمک میکند تا او را در مکالمات خانوادگی و دورهمیها، وارد کند. کودکان ناشنوا، درست مثل کودکان شنوا،احتیاج دارند که در مکالمات خانوادگی شرکت کنند و این احساس را داشته باشند که خانواده آن ها را در بحثها دخیل میکند. در سال ۲۰۱۲، گروهی از متخصصین – شامل والدین، متخصصین ناشنوایی، پیشگامان برنامه مداخله زودهنگام، متخصصین مداخله زودهنگام، و محققینی از ملیتهای مختلف – در استرالیا جمع شدند و ده قانون اساسی خانواده محور برای نشان دادن نیازهای زبانی و آموزشی کودکان ناشنوا مشخص کردند – این قوانین را میتوانید از اینجا پیدا کنید. قانون چهارم این است: اثر متقابل خانواده-کودک. برای اینکه کودک زبان یاد بگیرد و از لحاظ شناختی، احساسی، و روانشناختی رشد کند، و همچنین به منظور ارتقاء سطح سلامت خانواده، کودکان و والدین باید در فعالیتهای شاد و سرزندهای که مستلزم معاشرت هستند، شرکت کنند. والدین و کودکانی که معاشرت میکنند، از لحاظ احساسی در دسترس همدیگر هستند، و از متعهد شدن به هم احساس خوبی دارند، اغلب نسبت به خانوادههایی که این روابط را ندارند، زندگی بهتری را تجربه میکنند. والدین اعتماد به نفس بیشتری دارند و با کفایت بیشتری کودک خود را پرورش میدهند. کودک ناشنوا هم از لحاظ کلی به عنوان یک انسان احساس اعتماد به نفس و کفایت بیشتری میکند.
همهی اینها بدین معنی است که تعامل زبانی باید در روال و بازیهای روزمره گنجانده شود. به علاوه از آنجایی که زبان اشاره تنها زبانی است که میتواند به طور کامل در دسترس کودک ناشنوا باشد، والدین/خانوادهها باید در اولین فرصت این زبان را یاد بگیرند. مسئلهی فراگیری زبان مربوط به سالهای اولیه زندگی کودک نمیشود، ماههای اولیه، هفتههای اولیه و حتی روزهای اولیه حائز اهمیت هستند. کودکانی که قبل از یک سالگی عمل کاشت حلزون را انجام میدهند ولی از زبان اشاره استفاده نمیکنند، سالها بعد دچار تأخیر زبان میشوند که ناشی از عدم تعادل زبانی در اوایل زندگی است.
نوزادان و کودکان ناشنوا نمیتوانند – بدون داشتن یک زبان کاملاً قابل دسترس – صبر کنند تا خانوادههایشان آماده استفاده از زبان اشاره شوند. همه اعضای خانواده باید همزمان با کودک ناشنوا شروع به یادگیری کنند. حتی اگر خانواده تا حدودی بتواند از زبان اشاره استفاده کند سود بسیار زیادی برای کودک خواهد داشت. یادگیری زبان اشاره به عنوان یک فعالیت گروهی یکی از قویترین پیوندهایی است که میتواند بین خانواده و کودک ناشنوا شکل بگیرد.
۱.۲.۳. من به عنوان یک والد چهطور زبان اشاره را یاد بگیرم؟ چهطور با انجمن ناشنوایان در محل خودم آشنا شوم و کودک ناشنوایم را به آنها معرفی کنم؟
والدین برای یادگیری زبان اشاره و مواجهه با مشکلات زیادی که در راه پرورش کودک ناشنواست، نیاز به حمایت دارند. والدین کودک ناشنوا باید همانند دیگر اختلالاتی که مانع رشد و توسعه کودکان می شود (از جمله اوتیسم، اختلال کمتوجهی- بیشفعالی، اختلالات یادگیری) از همه منابعی که در دسترس آنها قرار دارد، از جمله پزشکان، انجمنهای ناشنوایان محلی یا ملّی، خدمات آموزشی ناشنوایان، مقالات، و کتابها، استفاده کنند.
اینترنت منبع فوقالعاده گرانبهایی است. تقریباً از هر ۱۰۰۰ کودکی که به دنیا میآیند ۳ مورد ناشنوا هستند و در ۹۶٪ موارد والدین آنها شنوا هستند. در نتیجه بسیاری از والدین هستند که مشکل یکسانی دارند: آنها عاشق فرزند خود هستند و میخواهند بهترین کار را برای او انجام دهند ولی تقریباً هیچ آشنایی اولیهای با زبان اشاره ندارند. اینترنت سرشار از اطلاعات است و در برخی از موارد توصیههای متناقضی به این والدین میکند که ممکن است گیج کننده باشد. باید به دنبال وبسایتهایی باشید که تمرکزشان بر روی فراگیری زبان – نه فقط گفتار- و لذت در تعاملهای خانوادگی باشد. بسیاری از وبسایتها به والدین کمک میکنند تا آموزشهای لازم برای زبان اشاره و حمایتهای دیگر را دریافت کنند. وبسایتهای زیر چند نمونه مورد اعتماد در آمریکا هستند (منابع مشابهی در دیگر کشورها وجود دارند.)
• https://www.nad.org
• http://deafchildren.org/
• http://www3.gallaudet.edu/clerc-center.html
• https://www.mydeafchild.org/
• http://aslaccess.org/
• http://www.dawnsign.com/
قانون تحصیل افراد دارای معلولیت (IDEA) در آمریکا، مربوط به خدمات مداخله زودهنگام برای خانوادههایی است که زبان اشاره را انتخاب میکنند. از جمله این خدمات معلمهایی هستند که به صورت خاص برای کار با کودکان ناشنوایان تربیت شدهاند. علاوه بر این باید برای همهی افراد خانواده کلاسهای زبان اشاره تشکیل شود. اجرای این قانون در ایالتها و محلههای مختلف یکسان نیست. پس والدین باید از ابتدای تولد تا سالهای تحصیل حقوق فرزندان خود را بشناسند، از آنها دفاع کرده و بر درخواستهای خود پافشاری کنند. باید والدین کودک ناشنوا را تشویق کنند تا از خودش دفاع کند. اگر کودکان ناشنوا بتوانند از پس این مسائل بر بیایند، از بسیاری از مشکلات احتمالی – تحصیلی، روانی-اجتماعی، و سلامتی- جلوگیری میشود.
برخی از متخصصین و دانشمندان برنامههای آموزشی، یا فناوریهایی مثل اپلیکیشنهای موبایل، برای یادگیری و تمرین زبان اشاره طراحی کردهاند. البته یادگیری زبان اشاره مثل هر زبان دیگری نیازمند استفاده مکرّر از آن در تعامل با دیگران است. بنابراین کودک ناشنوا و والدین او باید با افرادی که اشاره میکنند، مثلاً کودکان ناشنوای دیگر و والدین آنها، ناشنوایان بزرگسال، و یا حتّی مترجمین زبان اشاره، در ارتباط باشند. از دیگر منابع محلی میتوان به گروههای بازی، گروههای پشتیبانی، کلاسهای زبان اشاره در محل انجمنها، مدارس و کالجها (که در برخی از موارد مختص والدین طراحی شدهاند) اشاره کرد. در بسیاری از شهرها مراکزی برای انجمنهای ناشنوایان و شنوایان وجود دارد که کلاسهای زبان اشاره ارائه میدهند و فعالیتهایی را طراحی میکنند که به والدین و کودکان ناشنوا اجازه میدهد با افراد دیگری که زبان اشاره بلدند ملاقات کنند و عضوی از آن انجمن شوند. یک منبع ارزشمند دیگر مدارس ناشنوایان است که در بسیاری از ایالتها وجود دارد. معلم خصوصی زبان اشاره هم کمک میکند تا این زبان به شکل یک پیوند خانوادگی وارد خانه شود. حتی خانوادههایی که در مناطق دوردست قرار دارند منابع زیادی، از جمله ویدئوهای آموزشی و معلم خصوصی آنلاین، در دست دارند که میتواند به یادگیری مؤثر زبان اشاره کمک کند.
۱.۲.۴. ایرادی دارد که در ارتباط با کودکم از ترکیب اشاره، ژست و گفتار استفاده کنم ؟
مطلقاً ایرادی ندارد که شیوه های ارتباطی، در کنار فراگیری زبان اشاره، با هم مخلوط شوند، در واقع این کار به نفع کودک هم هست.
کودک قبل از استفاده از یک زبان مشخص، به روشهای مختلفی با سرپرست خود ارتباط برقرار میکند. در ۱۱-۱۲ ماهگی طوری اشاره میکند و از حرکات بدن بهره میبرد که نشان دهندهی منظور و هدفش باشد (مثلاً دستهایش را بالا میبرد تا او را بغل کنند، یا عروسک گربه را در بغل فرد بزرگسال میگذارد تا آن را ناز کند). تکرار رفتارهایی از این دست آنها را به روشهای ارتباطی تبدیل میکند که کودک و والدین بلافاصله آن را درک میکنند و تبدیل به تجربهی مشترک آنها میشود.
اینها نقاط عطف مسیر تکامل هستند، شروع یک طیف پیوسته از مهارتهای پیش از زبانی تا مهارتهای زبانی. مثلاً کودک میتواند قاشق خالی را بردارد و در دهان بگذارد تا گرسنگیاش را نشان دهد. اگر قاشق نباشد از همان الگوی حرکتی استفاده میکند و دستش را به طرف دهان میبرد تا سرپرستش متوجه منظور او شود. این حرکت یک معنی مشخص میدهد که نسبتاً در همهی موقعیتها ثابت است، بنابراین یک مرحله به رشد طبیعی زبان کمک میکند. در کودکان زیر یک سال بازیهایی که با ژست و تولید صدا همراه است مصادف با اولین کلماتی است که کودک به زبان میآورد (یا اشاره میکند). به تدریج کودک از این کلمات بدون ژست هم استفاده خواهد کرد. یک مطالعهی طولی بر روی کودکان ایتالیایی ۱۰ تا ۲۳ ماهه ارتباط بین حرکات، ژستها و اولین کلمات را تایید میکند. این مطالعه نتیجه میگیرد که حرکات، ژستها و کلماتی که در یک بستر ارتباطی ایجاد میشوند، زنجیرهای را شکل میدهند که در آن سرپرست میتواند با تصریح قدم به قدم کودک تواناییهای تعاملی و یادگیری را سرعت ببخشد، به طوری که کودک تا ۲ سالگی بتواند یک زبان را یاد بگیرد. تحقیقات جدید هم این نتیجه را تأیید کردهاند. مطالعات در زمینهی فراگیری زبان گفتاری هم به همین نتیجه رسیدهاند.
این فرآیند بیش از هر چیز به تعامل بین کودک و سرپرستش بستگی دارد. بسیاری از مطالعات اهمیت این دورهی چند حالتهی اولیه را در رشد زبانی کودکان شنوا تایید کردهاند. در این دوره نقش مشارکتی سرپرستان میتواند منجر به تواناییهای زبانی غنیتری در کودک شود. امروزه بسیاری از روانشناسان شناختی زبان پذیرفتهاند که ارتباطات انسانی یک سیستم چندحالته است که حرکات ضمنی، و بازخورد چندحالتهی بین نوزاد و سرپرست، نقشی حیاتی در آن ایفا میکنند. همین که کودک ژستی میگیرد و برای آن ژست پاسخ مناسب از طرف سرپرستش دریافت میکند میتواند کودک را برای قدم بعدی (استفاده از لغات) تشویق کند. جالب اینجاست که ژستها در یادگیری زبان دوم، ریاضی و علوم هم نقشی مثبت دارند. با این روش کودکان میتوانند ایدههایی را که نمیتوانند شفاهی منتقل کنند از طریق ژستها بیان کنند، درنتیجه مفاهیم انتزاعی را بهتر درک میکنند.
ارتباط با کودکانی که کاشت حلزون داشتهاند و همانند فرآیند طبیعی تعامل از ترکیب حالتها (اشاره، ژست، گفتار، نوشتار) استفاده میکنند، راحتتر از آنهایی است که تنها بر گفتار تکیه دارند. در واقع اگر مهارتهای زبانی یک کودک ناشنوا را تنها بر اساس مهارت گفتار یا مهارت اشاره ارزیابی کنید، تصویر جامعی از مهارتهای زبانی او، که شامل طیف گستردهای از روشهای ارتباطی میشود، به دست نخواهید آورد.
از آنجایی که هردوی ژستهای همراه با گفتار و مستقل از گفتار معنیدار هستند، بدیهی است که روشهای ارتباطی مختلط، نه تنها در ارتباط با کودکان بلکه در هر موقعیت ارتباطیای کاملاً طبیعی باشند، مخصوصاً در موقعیتهای ارتباطی چند زبانه. بسیاری از سخنگویان حین صحبتکردن از ژستهای مختلف استفاده میکنند، بسیاری از کسانی که با زبان اشاره حرف میزنند کلمات را لب میزنند، در برخی از زبانهای اشاره اغلب از هجّی انگشتی استفاده میشود، در برخی دیگر این کار زیاد رایج نیست. با این وجود کودک ناشنوا زمانی میتواند از دیگر حالتهای ارتباطی بهره ببرد که دسترسی کامل به زبان داشته باشد. یعنی قرار گرفتن در معرض یک زبان منجر به فراگیری آن میشود، اما طبیعی است که از دیگر حالتهای ارتباطی هم استفاده شود. وقتی نمیتوان از طریق گفتار ارتباط برقرار کرد، یا وقتی که شخص در زبان اشاره روان نباشد- مثلاً اشاره بعضی از لغات را نداند و در آن لحظه فرهنگ لغات هم در دسترسش نباشد- بهترین کار کشیدن است.
بیشتر کودکان و بزرگسالان ناشنوا کم و بیش با لبخوانی بزرگ میشوند. کودکان ناشنوایی که از زبان اشاره استفاده میکنند دائماً با آنهایی که اشاره نمیکنند در ارتباط هستند، و ممکن است لبخوانی را ترجیح بدهند یا ندهند. حتی آن دستهای که کاشت حلزون برایشان موثر بوده است تا حد زیادی به لبخوانی وابسته هستند. کودک (و بزرگسال) ناشنوایی که برای دریافت اطلاعات باید دائماً به صورت فرد مقابلش دقت کند و حدس بزند الان کدام صدا از دهان او خارج شدهاست، خسته میشود. استفاده از همه ابزارهای ارتباطی برای تعامل با کودک ناشنوا، میتواند او را از لبخوانی خلاص کند.
۱.۲.۵. مدل محیط ارتباطی و زبانی که من و کودک ناشنوایم باید به دنبالش باشیم به چه شکل است؟
براساس تحقیقات جدید، طبیعت چند حالتهی یادگیری نشان میدهد استفاده از چندین زبان و ابزار ارتباطی، یا همان ترازبانگی (translanguaging)، مناسبترین مدل است. ترازبانگی در اوایل کودکی و در حیطهی آموزش مؤثر است. ترازبانگی وقتی ایدهآل است که فرد دارد در یک زبان متبحر میشود، مثل بیشتر کودکان ناشنوا، یا اینکه فرد کم کم دوزبانه شده است، مثل مهاجرین یا والدین شنوای یک کودک ناشنوا. ترازبانگی به این دلیل ایدهآل است که در آن هیچ یک از زبانهایی که استفاده میشوند بر دیگری ارجحیت ندارند، بلکه فهرستی از زبانهای مورد استفاده فرد در دسترسش قرار میگیرد، در نتیجه از قید و بندهای اجتماعی و سیاسی مرتبط با هر زبان رهایی مییابد و در کل ارتباطات بهتری برقرار میکند.
گفتگوی محاورهای بین معلم و کودک- یعنی گفتگوی واقعی دوطرفه، نه اینکه معلم درس را ارائه دهد و کودک آن را یاد بگیرد- بخشی حیاتی برای توسعهی مهارتهای تفکر انتقادی، مهارتهای مناظره و دانش انضباطی است. در مورد کودکان، ترازبانگی گفتگوی محاورهای را تقویت میکند، و کودکان ناشنوا از آن بهرهی زیادی میبرند. فرقی نمیکند که کودک شنوا باشد یا ناشنوا، تک زبانه باشد یا چندزبانه، وقتی کودک به پرسشگری و تحقیق تشویق شود و با هر ابزاری که در دسترس است به چالش کشیده شود، از لحاظ ذهنی قوی میگردد.
برای اینکه ترازبانگی طی دوران حیاتی فراگیری زبان بیشترین فایده را برای کودک ناشنوا داشته باشد، باید در ارتباطات از زبان اشاره دائماً استفاده شود. چنین محیط ارتباطیای غنی، قابل دسترس، و معنیدار است، و اجازه میدهد بین کودکان ناشنوا و خانواده و دوستانشان فعالیتهای مشترکی شکل بگیرد، و در مواجهه با غریبهها عملکرد بهتری داشته باشند.
در حالت ایدهآل کودکان ناشنوا باید در موقعیتهای آموزشیای قرار بگیرند که در آنها از زبانهایی که بلد هستند استفاده میشود، زبانهایی که در محیطهای اجتماعی این کودکان کاربرد دارد. اغلب بهترین مدلهای ترازبانگی برای کودکان ناشنوا، مدلهای ناشنوا هستند- که باز هم نشان میدهد چرا کودکان ناشنوا باید اغلب و مرتباً در ارتباط با دیگر ناشنوایان باشند.
۱.۲.۶. به جز یادگیری زبان اشاره و استفاده از آن، به عنوان یک والد در ارتباط با کودک ناشنوایم چه کار دیگری باید انجام دهم؟
والدین کودکان ناشنوا باید همهی کارهایی را که هر پدر و مادر دیگری معمولاً با فرزندان خود انجام میدهند، انجام دهند. کارهایی مثل نوازش، بازی، آشپزی، باغبانی، لباسشویی، ورزش و در حالت کلی هر فعالیتی که منجر شود با همدیگر از زندگی لذت ببرند. شرکت دادن کودکان در این فعالیتها مانع از بروز هرگونه اختلال افسردگی یا اضطراب در کودک میشود. حضور در فعالیتهای مشارکتی به زبان و برهمکنشهای تعاملی معنی میبخشد. معنی-بخشی یک هدف مهم است، چون فهم جهان و توسعهی یک نظریهی ذهنی، در کنار همدیگر، تسلط زبانی را افزایش میدهد. اگر نتوانیم با زبان منظور خود را برسانیم، عملکردهای شناختی حیاتی در معرض خطر قرار میگیرند. زبان اشاره به کودکان ناشنوا، با کاشت حلزون و بدون کاشت حلزون، این امکان را میدهد تا به روشنی معنی را منتقل کنند (معنی-بخشی)، اما این فعالیتها هستند که معنی را بیرون میکشند و به آن زندگی میبخشند: نظاره کردن والدین، بودن درکنار آنها و صحبت دربارهی چیزها و نحوه کارکردشان، خلق کردن، حل مسئله و کشف کردن و… فعالیتهایی هستند که نقشی حیاتی در رشد دارند. والدین باید فعالانه کودک ناشنوایشان را در زندگی روزمره درگیر کنند، حتی اگر مجبور شوند تلاش بیشتری کنند. این سرمایهگذاری در بزرگسالی کودک، و در مقیاس بزرگتر در خانوادهی آینده او، جواب خواهد داد.
فناوری کامپیوتر و اینترنت به سود والدین است (ممکن است سازمانهای خدماتی برای دسترسی به اطلاعات و فعالیتهای آنلاین کمک کنند). اگر والدین حین فعالیت با کودک کلمه ای را به زبان اشاره نشناسند، میتوانند به دنبال معنی آن بگردند. چندین وبسایت مناسب برای این کار وجود دارند:
• http://www.lifeprint.com/
• http://www.aslpro.com/
• https://www.handspeak.com/
• https://www.signingsavvy.com/
دادن کتاب به یک کودک در حال رشد قویاً با مهارتهای خواندن و نوشتن همبستگی دارد. از آنجایی که ممکن است خواندن یک کتاب عکس دار مرسوم ( با متن و تصاویر ثابت) برای والدین و کودکان رضایتبخش نباشد، والدین باید از ویدئوها و کتابهای الکترونیکی بسیاری استفاده کنند که در آنها شخصی با زبان اشاره قصه، نوشتهها و تصاویر را توضیح میدهد. تأمینکنندگان مداخله زودهنگام میتوانند همانند متخصصین دانشگاه گالودت والدین را راهنمایی کنند. بسیاری از این منابع به صورت رایگان روی اینترنت در دسترس هستند و هر روز منابع بیشتری به این لیست اضافه میشوند. وقتی یک داستان بارها و بارها روایت شود، کودک ناشنوا ساختار قصه و شخصیتپردازی را یاد میگیرد و نظریهی ذهن را رشد میدهد. والدینی که با کودک ناشنوایشان کتاب میخوانند و دربارهی داستانهای کتاب با او صحبت میکنند، می توانند به او کمک کنند تا خواندن را یاد بگیرد.
۱.۲.۷. راهنماییهای متناقض من را گیج کردهاند. به کدام پیغامها دربارهی خودم و کودک ناشنوایم توجه کنم؟
روایتهای قدیمی و منسوخ درباره زبان اشاره، آیندهی کودکان ناشنوا، نقش والدین، فناوریهای شنوایی، و راهکارهای آموزشی- این اطلاعات والدین را بمباران کردهاند. کار ما فیلتر کردن این اطلاعات است. متخصصین پزشکی میتوانند برای عبور از این باتلاق والدین را هدایت کنند: به جای تمرکز بر کمبودها، یک شرح مثبت از ماجرا، با تکیه بر تحقیقات اخیر، به والدین کمک خواهد کرد کودکان ناشنوایشان را طوری بزرگ کنند که در بزرگسالی سازگار و کارآمد باشند و بتوانند به طور کامل در جامعه مشارکت کنند.
یک نکتهی مثبت که والدین باید به آن توجه کنند این است: احتمال تأخیر زبانی یا محرومیت زبانی در کودکان ناشنوایی که از ابتدا یک زبان اشاره را یاد میگیرند، حتی آنهایی که کاشت حلزونی داشتهاند، کمتر است. آنها یک زبان گفتاری ( یا نوشتن آن) را بهتر یاد میگیرند، چون میتوانند فراگیری زبان گفتاری را برپایه یک زبان اول قوی (یک زبان اشاره) بنا نهند. آنها از نظر شناختی، روانی-اجتماعی، و حرفهای از دوزبانه بودن بهره میبرند. والدینی که تصمیم میگیرند از ابتدا با یک زبان اشاره با کودک ناشنوایشان ارتباط برقرار کنند، باعث میشوند اعضای خانواده در کنار گروهی از افراد شنوا و ناشنوا با همدیگر رشد کنند و از فرهنگ گروههای ناشنوایان لذت ببرند. اگر بخواهیم همهی این حرفها را خلاصه کنیم باید بگوییم والدین و خانوادههایی که میتوانند با کودک ناشنوایشان از طریق زبان اشاره ارتباط برقرار کنند در دراز مدت روابط نزدیکتری با هم برقرار میکنند. آنها ناشنوایی کودکشان را تشخیص دادهاند و آن را پذیرفتهاند، برای این موضوع وقت گذاشتهاند و سعی کردهاند که یک زبان تصویری را فرا بگیرند.
منبع مقاله:
Humphries, T., et al. (2019). “Support for parents of deaf children: Common questions and informed, evidence-based answers”, International Journal of Pediatric Otorhinolaryngology, 118, 134-142. https://doi.org/10.1016/j.ijporl.2018.12.036